خبرگزاری کردپرس _
اگر از پرده برون شد دلِ من عَیب مکن
شُکرِ ایزد که نه در پردهٔ پندار بمانْد
اگر کسی ادعا کند حافظ هنرمندانه افکار خود را در قاب نزدیک به ۵۰۰ غزل قرار داده اما گویی پرده ای بر روی آن کشیده است تا هر کسی با کنار زدن گوشه ای از آن فهم خود را بیان کند، چندان مورد اعتراض قرار نمی گیرد، اگرچه این نکته به معنی پرهیز خواجه از صریح گویی نیست؛
دوستان در پرده می گویم سخن
گفته خواهد شد به دَستان نیز هم
بسامد استفاده از لفظ پرده در دیوان حافظ قریب ۸۰ مورد است.
الف: در ستایش پرده
او گاهی دوست دارد آنچه را خود می فهمد پوشیده و در پرده گزارش کند زیرا کسی را نمی یابد که شایسته فهم سخنِ صریح بوده و راز را نگهدارد؛
هردم از روی تو نقشی زندم راه خیال
باکه گویم؟ که دراین پرده چه هامی بینم
و …
تا نگردی آشْنا زین پرده رَمزی نشنوی
گوشِ نامحرم نباشد جایِ پیغامِ سروش
*
رازِ حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغا رازداران یاد باد
ب: دوستدار بیمناک
بی پرده سخن گفتن حافظ اگرچه از سویی در هواداری از بی پرده سخن گفتن می گوید؛
سخن سربسته گفتی با حریفان
خدا را زین معما پرده بردار
از سوی دیگر ترسش را از این نکته پنهان نمی کندکه شاید معادلات هستی گونه ای طراحی شده اند تا دست یابی به حقیقت و بیانش چه پوشیده (در پرده) یا آشکار (بی پرده) مشکل باشد؛
مُردم در این فراق و در آن پرده راه نیست
یا هست و پرده دار نشانم نمی دهد
ج: دامِ پرده
خواجه در فرازی دیگر بر اساس روش معمول خویش و نگاه نقادانه اش به پیرامون، پرده را بی پرده رسوا می کند و آن را در قالب خرقه، پوششی برای ریا می داند و بس؛
خرقه پوشیمن ازغایت دین داری نیست
پرده ای بر سَرِ صد عیبِ نهان می پوشم
د: جدال حافظ با پردهٔ پندار
بیتی از حافظ که بر پیشانی این نوشته جای گرفته ،مربوط به غزل ۱۷۸ دیوان خواجه شمس الدین است که دکتراسلامی ندوشن خواسته بود بر سنگ مزارش حک گردد. حافظ در ابیاتی از این غزل با زیرکی ویژهٔ با «پرده» گلاویز می شود و کار خود یعنی کنار زدن پردهٔ خرافه، تظاهر و سالوس را نه تنها موجب ملامت نمی داند بلکه شاکرِ پروردگار است که توانسته است روشن بین باشد وآنچه را شعور انسانی نمی پسندد باور نکند و در پشت پردهٔ پنداشته های به ظاهر یقینی اما در واقع خرافی پنهان نشود و مانند دیگران تغییر چهره ندهد.
اگر از پرده برون شد دلِ من عیب مَکُن
شُکرِ ایزد که نه در پردهٔ پندار بِمانْد
صوفیان واسِتَدَنْد از گروِ می همه رَخْت
دلقِ ما بود که در خانهٔ خَمّار بِمانْد
محتسب شیخ شدو فِسقِ خوداز یاد بِبُرد
قصّهٔ ماست که در هر سرِ بازار بِمانْد …
یکشنبه ۲۰ مهرماه ۱۴۰۴خ

نظر شما